سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اسم دختر اسم پسر

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آن که حساب نفس خود کرد سود برد ، و آن که از آن غافل ماند زیان دید ، و هر که ترسید ایمن شد و هر که پند گرفت بینا گردید . و آن که بینا شد فهمید و آن که فهمید دانش ورزید . [نهج البلاغه]

سرگردون
نویسنده ی زحمت کش :

دفترم را باز کردم تا بنویسم از نگاه همیشه منتظرم از چشمان بارانیم از بوسه های نشکفته ام بنویسم برایت از ترسم ترس از بی تو ماندن و بی تو رفتن بی تو گفتن و بی تو خواندن بنویسم برایت از نغمه های شبانه غم در گنج عزلت تنهایی ام بنویسم برایت از معنای زندگی از اینکه من زندگی را در کنار تو بودن معنا می کنم زندگی را برای تو سرودن معنا می کنم من زندگی را در خروش چشمان نیلگونت معنا می کنم من زندگی را در آغوش تو بودن معنا می کنم ، معنای زندگی معنای بوسه های آتشین عشق است.

یکی بود یکی نبود یه دروغ کهنه بود

یکی موند یکی نموند حرف راست یه قصه بود

یکی موند با غصه ها، به غم عشق مبتلا

یکی رفت چه بی وفا با دورنگی آشنا

نالش از دیوه نبود، پشتشو دوری شکوند

اونکه موند ریشه  پوسوند دلشو غصه سوزوند

با همه عشق و وفا راهی شد تو قصه ها

زیر آوار جفا دل دادش به هر بلا

قصه ها به سر رسید

اونکه موند یه قصه ساخت

اما هی هستی شو باخت

گم شدش تو قصه ها  توی شهر عاشقا

به عشقش نرسید هیشکی خوابشو ندید

گل یادش رو نچید


جمعه 87/3/31 ساعت 4:27 عصر
نویسنده ی زحمت کش :
دل سوختن و عشق

"... رب اشرح لی صدری..."

 

دوستی، از دل سوختن برای خود، سخن گفت، حرف تازه ای برایم نبود، چه از این دوست، چه از آن دوست، چه از هر آشنا و غریبه ای، و چه از خودم! "دلم برای خودم می سوزد" آشنا جمله ای است، که بارها و بارها شنیده و گفته ام ... و من اینبار، اینگونه در مقام پاسخ بر آمدم:

 

دل سوختن؟ رسم عاشقی این نیست که تک و تنها بسوزی و دیگر نمانی، ... کاش می دانستیم که زودتر از ما، عشق ماست که برای دوری ما می سوزد و می سازد... کاش می فهمیدیم که قدر بودن، قدر عاشقی، قدر عشق چیست و چقدر است، کاش بیراه نمی رفتیم و می ماندیم چون روز اول، عاشق، عاشق، ...

بازی با کلمات قشنگ است، بازیگری حرفه ای می خواهد، اما، قسم ، که حقیقت عشق، وجود هرگونه بازی و بازیسازی را بی نیاز از دروغ و نیرنگ می سازد...

نمی دانم! بلد نیستم! من نمی دانم دل سوختن برای چیست؟ مرا سوختنی نباشد جز برای عشقم، برای او، برای بودن با او و دور ماندن از او، می سوزم، آری، اما نه به درد این بازیگر قهار و خوشرنگ زندگی، نه به سختی و دل تنگی نمادین این دنیای پوشالی...

آری می سوزم، از درد دور بودن و عاشقی، از غم اشک و سردی، می سوزم، اما نمی دانم چرا؟ ... خودی برایم دیگر نمانده است، نمی خواهم، خودی را که ز عشقم دور می سازد نمی خواهم، می سوزانمش، آری، می سوزانمش هر دل و هر نگاهی که مرا دور سازد از عشقم،

و می بوسم، می بویم، می جویم دلی را، دستی را، سخنی را، نگاهی را، هر نسیم و بادی را که وجودم را به او و عشقم نزدیک سازد،

من بنده عشقم، بنده عاشقی


سه شنبه 87/3/28 ساعت 5:11 عصر
نویسنده ی زحمت کش :

تنهاترین

 

  •           یکی بود... یکی نبود .
     یک مرد بود که تنها بود .
    یک زن بود که او هم تنها بود .
    زن به آب رودخانه نگاه می کرد و غمگین بود .
    مرد به آسمان نگاه می کرد و غمگین بود .
    خدا غم آن ها را می دید و غمگین بود .
                                   خدا گفت :
    شما را دوست دارم.
    پس همدیگر را دوست بدارید .
    و با هم مهربان باشید
    مرد سرش را پایین آورد .
    مرد به آب رود خانه نگاه کرد و در آب زن را دید
    زن به آب رودخانه نگاه می کرد ... مرد را دید .
    خدا به آن ها مهربانی بخشید و آن ها خوشحال شدند .
    خدا خوشحال شد و از آسمان باران بارید .
    مرد دستهایش را بالای سر زن گرفت تا خیس نشود .
                                                   زن خندید ...
    خدا به مرد گفت :به دست های تو قدرت می دهم تا خانه ای بسازی
    و هر دو در آن زندگی کنید .
                                                   مرد زیر باران خیس شده بود  .
    زن دستهایش را بالای سر مرد گرفت.
    مرد خندید ...
                                   خدا به زن گفت :
    به دستهای تو همه ی زیبایی ها را می بخشم
    تا خانه ای را که او می سازد زیبا کنی
    مرد خانه ای ساخت و زن خانه را گرم کرد ، آن ها خوشحال بودند
                                                              خدا خوشحال بود .
    یک روز ،زن پرنده ای را دید که به جوجه هایش غذا می داد
    دست هایش را به سوی آسمان بلند کرد ،
    تا پرنده میان دستهایش بنشیند .
                     اما پرنده نیامد ...
    و دست های زن رو به آسمان ماند . مرد او را دید .
    کنارش نشست و دست هایش را به سوی آسمان بلند کرد .
    خدا دست های آن ها را دید که از مهربانی لبریز بود .
    فرشته ها در گوش هم پچ پچی کردند و خندیدند .
    خدا خندید و زمین سبز شد .
                        خدا گفت :
    از بهشت شاخه ای گل به شما خواهم داد .
    فرشته ها شاخه ی گلی به دست مرد دادند .
    مرد گل را به زن داد.
    و زن آن را در خاک کاشت .
        خاک خوشبو شد .
    پس از آن کودکی متولد شد که گریه می کرد .
    زن اشک های کودک را می دید و غمگین بود .
    فرشته ها به او آموختند که چگونه
    طفل را در آغوش بگیرد و از شیره ی جانش به او بنوشاند
    مرد ، زن را دید که می خندد .. کودک را دید که شیر می نوشد .
    خدا شوق مرد را دید و خندید .
              وقتی خندید
    پرنده باز گشت و بر شانه ی مرد نشست .
                                            خدا گفت :
    با کودک خود مهربان باشید تا مهربانی را بیاموزد
    راست بگویید تا راستگو باشد .
    گل و آسمان و رود را به او نشان دهید تا همیشه به یاد من باشد
    روزهای آفتابی و بارانی از پی هم گذشتند .
    زمین پر شد از گل های رنگارنگ و لابه لای گلها
    پر شد ازبچه هایی که شاد دنبال هم می دویدند .
    خدا همه چیز و همه جا را می دید .
    می دید که زیر باران مردی دستهایش را بالای سر زنی گرفته
                                                         تا خیس نشود .
    زنی را دید که گوشه ای از خاک
    با هزاران امید شاخه گلی می کارد .
    دستهای بسیاری را دید که به سوی آسمان بلند شده اند .
    و پرنده هایی که ...
    خدا خوشحال بود .
    چون دیگر غیر از او هیچکس تنها نبود .

یکشنبه 87/3/26 ساعت 11:21 عصر
نویسنده ی زحمت کش :

  

آدم تو زندگیش فقط یه بار عاشق میشه اگه حتی به دو بار کشید اون عشق نیست

آدم وقتی عاشق شد  حتی یه لحظه هم عشقش رو نمیذاره و بره  اگه این کارو کرد اون عشق نیست

آدم وقتی عاشق شد  چشمش خود به خود روی همه بسته میشه  اگه نشد اون عشق نیست

 آدم وقتی عاشق شد  فقط صلاح و خوبیه عشقش رو میخواد اگه غیر از این بود اون عشق نیست

آدم وقتی عاشق شد  یه لحظه نمیتونه غم عشقش رو ببینه و آروم بگیره  اگه غیر از این شد  اون عشق نیست


جمعه 87/3/24 ساعت 12:13 عصر
نویسنده ی زحمت کش : سمیرا اسکندری

دوست داشتن به 21زبان مختلف دنیا

 

01) English : I Love You

02) Persian : To ra doost daram

03) Italian : Ti amo

04) German : Ich liebe Dich

05) Turkish : Seni Seviyurum

06) French : Je t"aime

07) Greek : S"ayapo

08) Spanish : Te quiero

09) Hindi : Mai tumase pyre karati hun

10) Arabic : Ana Behibak

11) Iranian : Man doosat daram

12) Japanese : Kimi o ai shiteru

13) Yugoslavian : Ya te volim

14) Korean : Nanun tangshinul sarang hamnida

15) Russian : Ya vas liubliu

16) Romanian : Te iu besc

17) Vietnamese : Em ye^ Ha eh bak

18) Syrian/lebanese : Bhebbek

19) Swiss-German : Ch"ha di ga"rn

20) Swedish : Jag a"Iskar dig

21) Africans : Ek het jou li ...

 

منو ببخش عزیز دل

                                    اگه نشد با تو باشم

اگه نشد بخاطرت

                                    دنیارو از هم بپاشم...........

 

هیچ چیز بیشتر از یه نقد منطقی تو این وبلاگ منو خوشحال نمی کنه......!

 

 

در سرزمین ما همیشه باید یک قدم از خودت سریعتر بدوی

تا بتوانی به جائی برسی ملکه سرخ-آلیس در سرزمین عجایب

خدایا چگونه زیستن را  به من بیاموز ،

من خود چگونه مردن را خواهم آموخت- دکتر علی شریعتی

 

باید خیلی مواظب چراغها بود،حتی با وزش یک باد کوچک هم ممکن است

 خاموش شوند.-شازده کوچولو-سنت اگزوپری

 

چیزی که کویر را زیبا می کنه اینه که یه جائی یک چاه پنهان کرده !-شازده کوچولو-سنت اگزوپری

 

منو باور کن ستاره، من هنوزم تک وتنهام

 

بی تو محکوم یه حبسم با تو باغم پر رویام

 

منو باور کــن ستاره، نــذار از نفس بیافتم

 

هم صدا با دل من باش نذار تو قفس بیافتم

 

منو باور کـن که قلبم بی تو تاریکه وسرده

 

نگـو تبعید نگـاهت، منو از یــاد تـــو برده

 

تو که توی آسمـونی من اسیرم پشت دیوار

 

تو نـذار تنها بمــونم منو دست گریه نسپار

 

خط بکش رو تلخی شب تا ابد بمون ستاره

 

تو بمونی این ترانه تا همیشه جـون میگیره


پنج شنبه 86/12/9 ساعت 1:0 صبح

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بای بای
تولدت مبارک عزیزم
امتحان عشق
هر کی به سرگردون بیاد
گذرگاه
آخر خطه...
بازی با اعصاب
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
40209 :کل سرگردونی ها
18 :سرگردونی های امروز
2 :سرگردونی های دیروز
درباره رییس سرگردون ها
سرگردون
مدیر وبلاگ : سمیرا اسکندری[45]
نویسندگان وبلاگ :
sara
sara[0]

بودن یا نبودن مساله این است
لوگوی خودم
سرگردون
لوگوی دوستان سرگردون کده


لینک دوستان سرگردون کده
جوک
مهدی
سمیرا
سارا
سجاد
آوای آشنا
اشتراک
 
آرشیو
سارا و رکسانا
نصرت
اس ام اس
شعر و عکس
زندگی
M&S
دوست داشتن به21 زبان مختلف دنیا
نسترن
رضا صادقی
طراح قالب


Javascripts


explorer blog