سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اسم دختر اسم پسر

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طمع، حکمت را از دلهای دانایان می برد . [پیامبر خدا علیه السلام]

سرگردون
نویسنده ی زحمت کش : سمیرا اسکندری

چهارشنبه 87/11/30 ساعت 9:0 عصر
نویسنده ی زحمت کش : سمیرا اسکندری

شاید دوستی اون نیست که کسی رو دوست داشته باشی و کسی تورو . ممکنه کمی از خود گذشتگی تو رو برای هرکس بهترین دوست بکنه....

 

 



 

امروز خیلی حالم گرفته...تنها وسیله ی بازیم همین کیبرده و همین کامپیوتر...دلم می خواست سارا با رکسانا بود .دلم برای هر دوشون می سوزه...قهرشون تقصیر من بود...وقتی رکسانا گریه می کرد اشکام ریخت...با گریه ی من سارا هم گریه کرد...امروز خیلی روز بدی بود...چون راحله من رو با کار مسخرش از یه نفر رنجوند...ولی فکر می کنم ....فکر میکنم ....خوش حالیه شما باعث خوش حالیه من میشه ....به خاطر همین....اس ام اس...عکس ...در انتظار شما هستند....

 

      .........................اس ام اس..........................

یه روز یکی می خواسته سوار آسانسور بشه میبینه اونجا نوشته: ظرفیت 12 نفر.
میگه: ای وای خدا! حالا اون 11 نفر رو از کجا بیارم!؟

 

 

معلم تاریخ: آهایتو که با اون قد بلندت ته کلاس وایسادی و بر و بر منو نگاه میکنی بگو ببینم اسکندر مقدونی کی بود؟
طرف: نمیدونم.
معلم تاریخ: کی ناصرالدین شاه را کشت؟
طرف: نمیدونم.
معلم تاریخ: پس تو با این وضعت چطوری میخوای امتحان تاریخ بدی؟
طرف: من که نمیخوام امتحان بدم من اومدم بخاری کلاس را تعمیر کنم.

 

یه دهاتیه پا میشه میاد تهرون میره سوار تاکسی میشه میگه در بست. راننده هم قبول میکنه.
وقتی میاد پیاده شه یه ده تومنی میزاره کف دست راننده و میره.
راننده داد میزنه: آقا…بقیه ش؟؟؟
دهاتیه میگه: بقیه ش مال خودت!!!

 

 

 

غضنفر داروخونه داشته، یک روز جلو در مغازه بزرگ مینویسه: سوسک کش جدید رسید.
بعد یک مدت یکی میاد تو داروخونه میگه: ببخشید، جریان این سوسک‌ کش جدید چیه! این خونه ما رو سوسک گرفته!
غضنفر میگه: این دارو خیلی جدیده و بازدهیش هم تضمینیه شما این دارو رو میریزید تو یک قطره چکون، بعد کشیک میکشید تا سوسکها رو بگیرید هر سوسک رو که گرفتید، در روز سه نوبت (صبح و ظهر و شب) تو هر چشمش دو قطره ازین دارو میچکونید، بعد از یک مدت سوسکها کور میشن و خودشون از گشنگی میمیرن .
یارو میگه: خوب آخه اگه سوسکها رو بگیریم که همونجا درجا می‌کشیمشون.
غضنفر میره تو فکر، بعد یک مدت میگه: آره خوب، ازون راهم میشه !!

 

آمریکاییه داشته تو رودخونه غرق میشده،‌ هی داد میزده: help me, hellllp!
یکی از اونجا رد میشده میگه:‌ احمق جون اگه جای کلاس زبان کلاس شنا رفته بودی الان غرق نمیشدی

 

روزی از یک چوپان می پرسند:این همه چوپانی کردی رو اخلاقت تاثیر نگذاشته؟
می گه:نع...نع..نع!!!

مرد خسیسی که سی سال قبل از یک فروشگاه کفشی خریده بود، دوباره وارد همان مغازه شد و گفت: ما باز آمدیم!

 

...................................................عکس..................................................

 

 

                                                          

بااااااییییییییییییی....................


سه شنبه 87/11/29 ساعت 7:0 عصر
نویسنده ی زحمت کش : سمیرا اسکندری

       یا عزت یا اشرف یانصرت...

یا هر چی نارفیقه...

امروز حسرت تبریک ولنتاین و به دلش می ذارم ...

تبریک به هرکس که بامرامه ...

به افتخارتون بعد از یه بحث کوچولو با نصرت جان چندتا شعرو اس ام اس و...می نویسم...

نصرت می دونم که داری می خونی . لابد الان میگی نصرت دیگه کیه...شک نکن که :خودتی...آره آقا نصرتی که دوست سمیرا بود ...اونم پارسال...این اسم مستعار تو بود که با دوستام روی تو گذاشتیم...اسمی که خودتم تا حالا به گوشت نرسیده...فقط این رو بهت بگم که ...نارفیییی...ق بد جوری تلافی میکنم...حالا می بینی این تازه اولشه...هنوز صداهای آخرت توی گوشمه...هنوز دروغ های آخرم یادمه....

شعری از:سمیرا اسکندری

                                                                                Happy valentines day!!!        

برای ولنتاین 2تا 3تاره تقدیم تو می کنم:یکی پر از بو3 برای تو که دلم بی تو می پو3 .یکی پر از امید برای هر کی که تو رو دید......

قلبم رو شکستی ولی من بیشتر از قبل دوستت دارم میدونی چرا ؟؟؟ چون حالا هر تیکه از قلبم تورو جداگونه دوست داره

یک روز می بوسمت ! فوقش خدا منو می بره جهنم ! فوقش می شم ابلیس ! آنوقت تو هم به خاطر این که یک « ابلیس » تو را بوسیده ، جهنمی می شی ! جهنم که اومدی ، من اونجا پیدات می کنم و دور از چشم خدا هر روز می بوسمت ! وای خدا چه صفایی پیدا می کند جهنم

غم با همه نامردیش هر شب به ما سر میزند ای دوستان بی وفا از غم بیاموزید وفا.

 

Torke sare 4rah mizane be ye B.M.W , ba gerye o zari mibakhshanesh...Sare 4rahe ba"di baz mizane be hamoon B.M.W , dastesho miare biroon o mige : MANAM,BORO

 

شب عروسی یه زوج ترک.. فامیل عروس: سبد سبد گل یاس ...عروس ما چه زیباست... فامیل داماد: گونی گونی پشکله ...عباس علی خوشگله

گر چه بی تو زندگی آهنگ زیبایی ندارد می روم چون عشق من در قلب تو جایی ندارد

 

رو تو یه حساب دیگه ایی میکردم ناراحت نشو ولی تازه میفهمم مردم راست میگفتن تو آدمه دو رویی هستی...........یه روت ماهه ، یه روت گل یکی از یکی قشنگ تر!

 

 

به ما باز هم سر بزنید خوش حال می شیم .از سارا و رکسانا تشکر می کنم....


جمعه 87/11/25 ساعت 8:0 صبح
نویسنده ی زحمت کش : سمیرا اسکندری
سارا من منظری نداشتم . نمی دونم نظر مال شما بود یا رکسانا . ولی همین جا منو ببخش
جمعه 87/11/25 ساعت 5:0 صبح
نویسنده ی زحمت کش : سمیرا اسکندری

اگه یه چیزی بهتون بگم باور نمی کنین ...وای وای وای وای وای....باورتون نمی شه....یه کم دیگه خواهش کن تا بگم....

نمی گم باید به پام بیفتی....

یه چیز باور نکردنی ....باورتون نمی شه...به خدا حالم خوبه...

اگه حرفامو باور کنین....وووووووووووواااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای

بچه ها امروز نسترن بهم زنگ زد...باور کنید تب ندارم...

آره دکتر رفتم گفتش حالت خوبه...

حامد جان رکسانا خانوم آقا مسعود سارا خانومه گل گلاب بر و بچّه های سرگردون من احتیاجی به تیمارستان ندارم...

بابا جدی می گم چرا هیش کی باورش نمی شه

کمک منو دارن می برن تیمارستان بابا جدّی می گم...

حالا گریه می کنماااااااا......اَاَاَاَاَ

من مامانمو می خوام......

آآخ جون باور کردین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟حالا یه جشن با برو بچّه های سرگردون وسارا و رکسانا و حامد و مسعود ونصرت وعزّتِ سارا و اَشرفِ رکسانا می گیریم هووووووووررااااادست دست....

بچه ها برام دعا کنین که تا باشه از این کارای نسترن باشه...

واسم نظر بدین یادتون نره هااااااااااااااا بگین به نظر شما چی کار کنم بیشتر زنگ بزنه.............................................فعلا بای

 


یکشنبه 87/4/2 ساعت 1:43 عصر
نویسنده ی زحمت کش : سمیرا اسکندری

روی سنگ نوشتم:دوستت دارم...همون سنگ بخوره تو سرت که این حرفا حا لیت نمی شه...

به یاد آرزوهایی که می میرند سکوتی می کنم به سنگینیه فریاد...

می خوا ستم شمع باشم وبه پات بسوزم ...ولی ادیسون برق رو اختراع کرد...

اگه کسی به تو گفت برات می میره حرف اونو باور نکن حرف منو باور کن که برات زنده موندم...

اگه می دونستی چه قدر دوست دارم...هیچ وقت برای اومد نت بارون رو بهونه نمی کردی رنگین کمون من...

نخ درون شمع از شمع می پرسه:چرا وقتی که می سوزم تو آب می شی؟ شمع گفت:مگه می شه کسی که تو قلبمه بسوزه و من اشک نریزم؟

کوچیکتر که بودیم دل بزرگتری داشتیم حالا که بزرگ شدیم چه قدر دل تنگیم!!!

دوستان واقعی شما جواهراتی هستند با ارزش که باید در حفظ و نگه داری آنها کوشا باشیم...پس لطفادر نگه داشتن من تلاش کن...

به اندازه ی صداقت پینوکیو،رفاقت تام و جری،و هوش وذکاوت پت ومت دوووووووست داااااارم...

همه با اعتیاد مبارزه می کنن...تو یه نارفیقی که منو معتاد خودت کردی!!!

گفتم خشت دیوار دلتم؟!منو شی کستی...عیبی نداره حالا دیگه خاک زیر پاتم...

از دست زمانه تیر باید بخوری...دا‍ یم غم ناگزیر باید بخوری ...صد مرتبه گفتم عاشقی کار تو نیست... بچّه!!!تو هنوز شیر باید بخوری!!!

شنیدم توی 3ساعت3کیلو لاغر کردی...ناقلا رفتی دماغتو عمل کردی...

اگه دلت یه موقع شکست خورده هاشو یه گوشه نگه دار، شاید مثل اولش نشه...ولی می تونه تکه های گم شده ی یه قلب دیگه باشه...

کلمه مادر و زن هر دو کلمه مقدسی هستند .ولی پناه بر خدا از موقعی که این دو کلمه یکجا تلفظ شود

میدونی به یه دختر خوشگل که لباس خواب پوشیده چی میگن؟………….. میگن : شب بخیر

دختره تو جلسه خواستگاری یه باد صدا دار ازش در میره ، داماد از بس میخنده می افته می میره. رو سنگ قبرش می نویسند, نسیمی آمد و گلی بر باد رفت

خواب دیدم منو تو رفتیم جهنم تو رو انداختن تو وان عسل منو تو وان اَن تو به من خندیدی یک دفعه ندا امد وقت تمومه همدیگه رو بلیسید

سخت ترین رشته های مخصوص آقایان کدامند؟؟؟ 1) مخ زدن دختر بسیجی در 10 ثانیه 2) تحمل 10 دختر سمج در 60 ثانیه 3) دوی استقامت در حیاط مدرسه دخترانه در 2 ثانیه 4) بستن بند کفش در قزوین 1بار

من یه لیوان چای داغ رو به تو ترجیح می دم . چون چای فقط زبونم رو می سوزونه . ولی تو دلمو

اگر به نیت 124000 پیغمبر ، 124000 اس ام اس بفرستید ، آخر ماه خبر خوشی از جانب مخابرات دریافت می کنید

پانصد سال چنین روزی ترک ها سنگ توالت را اختراع کردند !!‌ و صد سال بعد ایرانی ها با گذاشتن سوراخ ان را کامل کردند ...

IR-TCI 50005

موبایل شما از طرف مخابرات بمدت ده دقیقه ویبره میباشد شما میتوانید موبایل خود را داخل ... خود گذاشته و از خدمات ما لذت ببرید.[ مخابرات قزوین]

ای کاش علم اونقدر پیشرفت کرده بود که می تونستم از طریق اس ام اس یه چوب بزرگ بکنم تو

.....

 تا بعد بای بای

"""""""""""""""""""""""""""""""""""""

به من پی ام بدیدsama_raha2003   


شنبه 87/4/1 ساعت 1:47 عصر
نویسنده ی زحمت کش : سمیرا اسکندری
به یه لره میگن تا حالا سوتی بزرگ دادی میگه آره یه با خونه تنها بودم دختر خاله ام زنگ زد گفت چه خبر گفتم هیچی تنهائی حوصلم سر رفت اونم گفت منم تنها هستم پاشو بیا خونمون منم رفتم بهم گفت من میرم توی اتاق تو هم چند دقیقه بعد بیا تو منم ?? دقیقه بعد رفتم تو اتاق تاریک بود برقارو که روشن کردم همه خندیدن و گفتند تولدت مبارک ،بهش میگن اینکه سوتی بزرگی نبود میگه چرا آخه من لخت رفتم تو!!!!!!!!! rolling on the floor

بسیجیه یه شب قرص اکس میخوره تا صبح وضو میگیره!

بسوزد خانه ی لیلی و مجنون که رسم عاشقی در عالم انداخت اگر لیلی به مجنون داده میشد دل هیچ عاشقی رسوا نمی شد

کی چه گلی دوست داره؟ نجار:میخک، دزد:شب بو، قصاب:گل گاو زبون، پارچه فروش:اطلسی، دندون پزشک: مینا، و من... من تو رو دوست دارم، تو زیباترین و نازترین گلی هستی که من دوستش دارم.

با خیال تو بسربردن اگر هست گناه ، با خبر باش که من غرق گناهم همه شب love struck

اگر با گریه دریایی بسازم،‌اگر با خنده رویایی بسازم اگر خنده شود در من فراموش،‌اگر گریه شود با من هم آغوش تو را هرگز نخواهم کرد فراموش praying


یکشنبه 87/3/26 ساعت 6:41 عصر
نویسنده ی زحمت کش : سمیرا اسکندری
link="#3333CC" vlink="#666699">

نمی دونم چرا؟شاید به خاطر صداشه...

شایدم به خاطر این که خیلی شعراش حس من وحرف من و می زنه...شایدم به خاطره اینه که با شعراش خاطره دارم...

یا نه...شاید چون هر غمی دارم هر تنهایی که دارم فقط شعرای اون وگوش می دم و بس...ولی هر چی که هست من خیلی رضا صادقی رو دوست دارم...خیلی هم دلم می خواد به وبلاگ من سری بزنه و باهاش آشنا بشم...در حقیقت من یکی از هوادارای دوآتیشم...در مورد رضا صادقی نظر.عکس.آدرسی.نشونی.هر چی دارید برام بزنید...خوش حالم می کنید.


یکشنبه 87/3/19 ساعت 11:33 صبح
نویسنده ی زحمت کش : سمیرا اسکندری

وقتی پرنده ای را

معتاد می کنند

تا فالی از قفس بدر آرد

و اهدا نماید آن فال را به جویندگان خوشبختی

تا شاه دانه ای به هدیه بگیرد

پرواز ...

قصه ای بس ابلهانه است

                                 از معبر قفس !

 

..................................................................................................

و عشق حادثه ای است ، تقدیر چه پر شتاب صدایم می زند ،باید به ناکجا آباد
 دوست داشتن رفت ، شاید قاف ابتدایش باشد ، امتدادش ... ؟  نمی دانم و
نیز انتهایش را .
تقدیر مرا می خواند ، عشق حادثه ای است و جدایی سوغات حادثه جویان
قاف ...

 

 

 

 

با این دل ماتم زده آواز چه سازم
بشکسته نی ام بی لب دم ساز چه سازم
 
در کنج قفس می کشدم حسرت پرواز
با بال و پر سوخته پرواز چه سازم
گفتم که دل از مهر تو برگیرم و هیهات
با این همه افسونگری و ناز چه سازم
خونابه شد آن دل که نهانگاه غمت بود
از پرده در افتد اگر این راز چه سازم
گیرم که نهان برکشم این آه جگرسوز
با اشک تو ای دیده ی غماز چه سازم
تار دل من چشمه ی الحان خدایی ست
از دست تو ای زخمه ی ناساز چه سازم
ساز غزل سایه به دامان تو خوش بود
دور از تو من دل شده آواز چه سازم.


 

 

 

تنهااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااممممممممم
پنج شنبه 87/1/29 ساعت 4:0 صبح
نویسنده ی زحمت کش : سمیرا اسکندری


کاش در کنارم بودی ، کاش میتوانستم تو را در آغوشم بگیرم و نوازش کنم....
 

باورم نمیشود که از من اینهمه دور هستی و فاصله بین من و تو بیداد میکند....
  
کاش می توانستم دستانت را بگیرم و با تو به اوج خوشبختی بروم....
 
 
کاش میتوانستم بوسه ای بر گونه مهربانت بزنم.... ای کاش ، کاش ، کاش...
  
دلم بدجور هوای تو را کرده هست عزیزم... دلم بدجور در حسرت دیدار تو هست ای
 
بهترینم....
 
باورم نمیشود ، این همه فاصله در بین من و تو غوغا میکند
 
 و دریای غم و دلتنگی در قلبهایمان طوفان به پا میکند ، امواج تنهایی مثل  
 
خنجر در قلبهایمان مینشیند ....
 
 
و ای کاش در کنارم بودی ... کاش بودی و دلم را از امید و آرزوهای انباشته شده خالی
 
میکردی....
  
باورم نمیشد ، سخت است باور کردنش ، با نبودنت در کنارم گویا
  
در این دنیا تنهای تنهایم .... بی کس ، بی نفس ، میروم با همان پاهای خسته ، در جاده ای
  
 که به آن سوی غروب خورشید ختم شده است....
 
 کاش که تو در کنارم بودی....آنگاه دیگر هیچ آرزویی از خدای خویش نداشتم....
 

سخت است ولی باید نشست در گوشه ای و گریست و انتظار کشید تا تو به سوی من
 
بیایی...

و ای کاش تو در کنارم بودی


                                      از طرف مهدی             


شنبه 87/1/24 ساعت 2:58 عصر
<      1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بای بای
تولدت مبارک عزیزم
امتحان عشق
هر کی به سرگردون بیاد
گذرگاه
آخر خطه...
بازی با اعصاب
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
42093 :کل سرگردونی ها
4 :سرگردونی های امروز
2 :سرگردونی های دیروز
درباره رییس سرگردون ها
سرگردون
مدیر وبلاگ : سمیرا اسکندری[45]
نویسندگان وبلاگ :
sara
sara[0]

بودن یا نبودن مساله این است
لوگوی خودم
سرگردون
لوگوی دوستان سرگردون کده


لینک دوستان سرگردون کده
جوک
مهدی
سمیرا
سارا
سجاد
آوای آشنا
اشتراک
 
آرشیو
سارا و رکسانا
نصرت
اس ام اس
شعر و عکس
زندگی
M&S
دوست داشتن به21 زبان مختلف دنیا
نسترن
رضا صادقی
طراح قالب


Javascripts


explorer blog